این بارجوابی برابر قامت ادعا ها
ا.نيکيار ا.نيکيار

شورغریب «دور قمر» است که مارا بدینجا می کشد!ما چه می گوئیم ودوستان چه می شنوند (ویا تعبیر می کنند).!بازهم حافظ شیرین کلام است که می گوید:

«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر بمهر به عـالم سمر شود»

قبل ازورود به مبحث، لازم به تذکار میدانم که من متاًسفانه شانس وفرصت آن را ندارم تااز همه مطالب منتشره به موقع فیض بگیرم  بدبختانه ، فقط گاهگاهی امکان این میسر میگردد تا نوشته هائی را مطالعه نمایم(تاچه رسد به اینکه همه مقاله ها را در موردی بخوانم) ودرصورت امکان وتوان جوابی اگر داشته باشم بنویسم.

درین نوشته تصمیم دارم برای بار آخر به جواب آقای زارع بنویسم ؛ایشان مواضع نهضت فراگیررا مورد انتقاد وحمله قرار دادندوجواب شان را نوشتم، دوباره اصرارداشتند واینک برای بار دوم جواب شان را مینویسم .مرا معذور دارند اگر این ، به احتمال قوی ،برای بار آخرخواهد بود که درین مورد به جواب ایشان می پردازم.زیرا،از یکسوفرصت وامکان تداوم غیر لازمی چنین بحثهائی را ندارم واز جانب دیگر قحطی موضوع شیوع پیدا نکرده تا این قصه دنباله دار را ادامه بدهیم اما بعد:

شماجناب «زارع »شاًن نزول فرموده وکوشش نموده اید «تابحثهای سازنده وسالمی را در باره کمیها وکاستیهای» سازمان ما « زمینه سازی» کنید.از لطف و دلسوزی بی پایان ورایگان شما سپاس گذاریم.ولی چرا تا این حد بزرگواری!؟ دل ما به این میسوزد که شما تمام وقت گرانبهای تان را در جهت زدودن کمی ها وکاستیهای سازمان ها ی دیگر صرف می کنید.مگر اینکه حتماً«کمی ها» و« کاستی های» سازمان خود را قبلاً جمع وجور کرده اید واکنون از روی لطف وبرخورداری از موهبت وقت کافی در فکر ما بیچاره ها هم شده اید!ویا نکندخدای نا خواسته شما سازمانی نداریدویا علاقمند به سازمانی نیستید که مواضع آن را قبول داشته وبهتر از سازمان ما یافته باشید واز سکوی مواضع آن مارا مورد انتقاد قرار بدهید.یک حالت دیگر هم میتواند متصور باشد وآن اینکه سازمان شما(ویا سازمان مورد علاقه شما) مبرا از هر گونه نقص وعیبی است.که اگر چنین است به گفته دیگران خوشا به حال تان!(ودرین صورت من میگویم بدا بحال تان زیرا هیچ سازمان بی عیبی را نمیتوان یافت مگر اینکه از عقل باید بیگانه بود) .

شما در نوشته های تان از کدام موضع معین چپ ودموکراتیک ویا راست(که احتمال این یکی را بسیار ضعیف میدانم)به بحث نمی پردازید تا با مقایسه با سازمان دلخواه شما به بینیم چقدر با چشم باز و وجدان سخت گیر با ما طرف هستید ومعیار های سنجش تان چیست ؛آنچه را در مورد ما بد می پندارید چقدر خود از آن مبرا هستیدویا تا چه اندازه در جهت رفع آن کوشیده اید.که اگردر چنین وضعیتی قرار داشته باشیم، وای بحال ما ملت بیچاره که فضای مباحثه سیاسی بحدی در سطح پائین قرار دارد که هر کسی ، از هر موضعی که دلش خواست بدون ترس از قضاوت همگانی وخلاف معیار های قبول شده ومنطق زنده گی ، میتواند چپ وراست حکم صادر کند وبدون اعلام موضع سازمانی خودو با نام مستعارهیچگونه مسئولیتی را هم بر گردن نگیرد.

از جانب دیگر،اگرپای اسم مستعار درین نوشته ها در میان نمی بود کار آسانتر میشد:درین صورت با شناختی که بهر حالی از نویسنده میتوانست وجود داشته باشد کار رابرای انجام قضاوت آسانترو منصفانه تر میساخت.آنچه مربوط به ما میشود،وقتی مینویسیم ، اگر اسم مستعاری هم در کار باشد ،با اعلام موضع سازمانی خود مینویسیم تا امانت داری حفظ گرددو خواننده بداند باچه موضعی سروکار دارد.این امر مارا وامیدارد با احساس مسئولیت بنویسیم تا صدمه ای به حیثیت سازمان ما وارد نگردد دیگران هم مارا به مثابه افراد بی مسئولیت تلقی نکنند.بنا بر همین دلایل ، من معتقدم که در میدان مباحثه سیاسی کتمان موضع خودی برای صدمه زدن بی برگشت به طرف مقابل از لحاظ اخلاقی نا پسند است.

تا اینجا که گفته آمدیم ،واقعیت این است که مانه تنهابا انتقاد وارائه نظر درباره سازمان خود مخالفت نمی کنیم بلکه همواره تلاش ما در این جهت بوده است که خود ماهم قضایا را بادید باز انتقادی بنگریم تا نواقص ما تاحد امکان اصلاح گردد .شیوه کار ما این است که از یکسو به خرد جمعی اتکا داریم واز جانب دیگر، وجود گرایشات را در درون نهضت مفید به حال سازمان خود میدانیم. بدین ترتیب، ترکیب منطقی این دو باعث میگردد تا مواضع سیاسی با وسواس و دقت تعيین گردند وهمچنان ترس از انتقاد مفهوم معمول خود را از دست میدهد.علاوتاًباید تذکر بدهم که قبول  وجود گرایشات برای ما به معنی آماده بودن برای پذیرش مطرح شدن حرف های مخالف در خود درون سازمان است ، تاچه رسد به اینکه مخالفت وانتقاد از بیرون وارد گردد.  برای اثبات این حرف خودتوجه خواننده آگاه وبیطرف را به مرامنامه نهضت و گزارش هیاًت اجرائیه موقت اروپائی که در کنفرانس اروپائی نهضت ارائه شد،معطوف میدارم. بناً ما از انتقادات شما آقای زارع دلخور نیستیم،ازین ناراحتیم که نمیدانیم شماآقای منتقد از کجا« گز وپل» را آغاز کرده ایدتا ما مطابق حال واحوال جواب را ارائه بداریم وبه بینیم خود شما در عمل تا چه حد به مسائلی که مطرح میسازیدواقعاً اعتقاد دارید .

با این توضیح  من این واقعیت رادر نظر میگیرم که شما از موضع کدام سازمان معین شان نزول نفرموده وباچنین راحتی فضل فروشی را به« شاخی» باد میکنید، ورنه از سراسر نوشته شما لا اقل برای یکبار، موضع تان نمایان میشد. من کور شوم اگر سایه ای ازچنین موضع گیری را در نوشته شما یافته باشم.بنا بر همین دلیل ساده من شما رادر قطار «آقای اکرام اندیشمند» قرار میدهم که او هم مدتی قبل ،«قد بلندک» میکرد وهمه وهر جا را در زیر تند باد غضب آلود انتقادات «عالمانه » (!)ولی بسیار رایگان ودر عین حال بی مصرف خود قرار میداد. بناً عین استدلال را که در مورد ایشان بکار برده بودم در مورد شما مجاز میشمارم .(1) فقط با این تفاوت که لحن نوشته شما علیرغم فضای فضل فروشانه آن از جاده عرف وادب بیرون نشده است ومن عاجزشما را به ادامه این شیوه تشویق میکنم در غیر آن شما خود میدانید که افراد بیکار بسیار اند وحاضراند به شما جواب بدهند.

با اخذ اجازه من میخواهم این بار از شروع به ترتیب جواب بگویم.

شما آقای زارع میگوئید که((...آنگونه که همه شاهد اند شورای اروپائی نهضت فراگیر... نه تنها به تشریح وتوضیح همه جانبه «اهمیت بزرگ» کنفرانس دائر شده نپرداخت بلکه در برابر اظهارات انتقادی من وسائرین نیز خاموش ماند...)).زهی بی غوری!تا زمانی که مقاله شما منتشر شد ما مطالب فراواني را در باره «اهمیت بزرگ کنفرانس اروپائی نهضت فراگیر» منتشر کردیم:

خوب این همه مطالب اگر توضیح نیست پس چیست؟برعلاوه شیوه کار ماطوری است که از لاف وگزاف بیزاریم؛ ما نمی خواهیم دنیارا در وجود کنفرانس خود خلاصه کنیم. این روحیه تواضع وخاکساری در متن گزارش ما بصورت برجسته به مشاهده میرسد. ما فکر میکنیم توضیح همین قدر بس است زیرا «اگر درخانه کس هست ، یک حرف بس است». وانگهی هرکسی هر چیزی گفت آیاماموظف هستیم که حتماً جوابش را بگوئیم؟ گذشته از آن چه کسی فیصله کرده است که انتقادات شما ویا کس دیگری موجه ویا جواب طلب میباشند؟مگر ماحق نداریم به آنچه از نظر مابی اهمیت است، بی اهمیتش تلقی کنیم؟این گناه است؟اگر این را شما گناه میدانید این هم ارزانی تان باد!

چون تصمیم گرفته ام این آخرین جواب را با کمی تفصیل بنویسم اجازه میخواهم بگویم که آنجائی که نوشته اید ((...بدون اینکه«مضر به حال استدلال منطقی» شان باشم با عرض...)) اصلا معنی نوشته تان رانفهمیدم که این نفهمی من را با بزرگواری مشخص تان ببخشید؛ من نوشته بودم که حدس وگمان وقرینه سازی به حال استدلال منطقی مضر است. ولی استفاده شمارا در میان گییمه (قوسین) ازین کلمات ندانستم. بلی دیگر نفهمی هم چیز بدی است!

آنجائیکه می نویسید:«...مطلبی رابی معنی خواندن وبعد وقت تلف کردن ودر موردش چیز نوشتن که اصلاً معنی ندارد.» منظور تان روشن نبود: آیا این اشاره ای بود به گفته من که بخشی از نوشته شمارا بی معنی خوانده بودم؟اگر چنین بوده است بهتر بود روشن تر می گفتید وملامتی (اگر ملامتی ای میتوانست در میان باشد)را مشخص میساختید ورنه «در تو را میگویم ، دیوار تو بشنو»در « مجلس رندان» مردود وبی معنی است.اگر منظوراز آن بخش مشخص نوشته من باشد، در قسمتهای بعدی مفصل تر جواب آن را مینویسم درین جا فقط یاد آوری میکنم که یک بخش نوشته شمارا بی معنی خوانده ام نه همه آن را،و استدلال اضافی را هم در مورد آن در همین نوشته خواهید یافت .بناً جا دادن این مطلب درهمین مقطع نوشته رااز جانب شما،  من بیچاره از جمله بیهودگی های یک نوشته سیاسی می پندارم.زیرا واقعاً بسیار مجرد و بی ارتباط مطرح شده است.

آقای« زارع»( که نمیدانم کیست، و از کجا است یعنی از کدام سازمان سیاسی است)  درباره اینکه من گفته ام «...در اسناد منتشره ما جواب تقریباً همه این مطالب رامیتوان یافت.» مینویسد:« اگر هدف از"اسناد منتشرۀ ما" اساسنامه و مرامنامۀ نهضت فراگیر است درین اسناد خطوط اساسی وظایف معین گردیده اند و ممکن نیست در آنها به همۀ مطالب جواب داده شود بلکه به اسناد رهنمودی و توضیحی اضافی نیاز است که تاکنون کسی ندیده، اگر هدف، گزارش کنفرانس و یکی دو بیانیه و مقاله درین رابطه اند که در برخی سایت ها نشر شده اند باور کنید همه را خوانده ام، عام گوئی ها و مطالب مبهم و بی جواب آنقدر زیاد اند که میتوان سوالنامۀ طولانی از آنها درست کرد و مدت ها در پی جواب سرگردان گشت پس معلوم نشد "جواب تقریباً همۀ این مطالب" در کجا داده شده است؟ کاش چند مطلب را با چند  جواب در چند سند منتشره مثال می آوردید که دیگر کسی "بغض آلود و تفتین آمیز" ننویسد و من هم "ادعای بزرگ" و "حدس و گمان زنی" و "بی معنی گوئی" نکنم»٠

باید تصریح کنم که در وحله نخست من در باره بخش عمده نشراتی که درین اواخر درباره کارهای کنفرانس ما وپیامد های ضمنی آن (منجمله مساًله دیدار با آقای علومی) صورت گرفته است ، نوشته ام که:«در مجموع بخش عمده مطالب تکراری وبعضاً بغض آلود وتفتین آمیز به نظر می خورد که مسلماً نیازی به دادن جواب به آنها نیست بخصوص اینکه در اسناد منتشره ما جواب تقریبا"همه این مطالب را میتوان یافت ونیازی به ضیاع وقت نیست. واما در یکی از نوشته هائی به قلم اقای «محبوب الله  زارع» مطلبی مطرح شده که بائیست درباره آن کمی مکث کرد». درینجا به وضاحت دیده میشود که از میان همه نوشته آقای زارع را قابل جواب دادن دانسته ام. این حق را دارم که چنین انتخابی بکنم.هیچگونه اعتراضی هم درین مورد بجا نخواهد بود.

آقای زارع!آنچه را در مورد دیگران گفته شده منسوب بخودندانید.

بیائیم سر اصل مطلب:

بلی در اسناد منتشره ماجواب اکثریت مطلق سوالهای مطروحه از نگاه ما جواب داده شده است.شما میگوئیداسناد ما تنها عبارت ازاساسنامه ومرامنامه نهضت فراگیر است وبرای توضیح کافی نیست. من می گویم این حرف شما اشتباهی بیش نیست: مگر نوشته شعبه تشکیلات ((نکات نظر شعبه تشکیلات نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان پیرامون مذاکرات  وحدت نهضت فراگیر با حزب متحدملی)) ،قطعنامه کنفرانس اروپايي، پيام کنفرانس عنواني همه احزاب ،سازمانها و نیروهای مترقی و تجددگرای کشورما،خطوط فکری نهضت منتشره در سایت مشعل، گزارشها وتصامیم بخشهای مختلف نهضت وغیره وغیره ، اسناد ما نیستند؟ما فکر می کنیم تا حد توان مطالب « توضیحی اضافی» را منتشرساخته ایم.برای اطلاع شما عرض می کنم که میتوانید برعلاوه سائر توضیحات به مقاله های توضیحی رفقای ما داود رزمیار، داکتر حبیب منگل، فضل احمد طغیان ،اسدالله کشتمندو محمد عارف صخره که از جمله اعضای رهبری نهضت در اروپا هستند، مراجعه کنید.گذشته از آن ما از جمله کسانی نیستیم که نهضت خود را مرکز دنیا دانسته ومدتهای طولانی درباره آن به سخن بپردازیم.کنفرانس ما موضوعاتی را توضیح نمودو تصامیمی اتخاذ کرد واکنون مرحله عمل فرا رسیده است وما تمام توجه خود را به این امر معطوف میداریم. مااز جمله آن سازمانهائی نیستیم که وظیفه را در سطح نشرات ومباحثات وکلاوه رفتن با دیگران خلاصه میکنند، ما مسئولیت های دیگری غیرازبحثهای «قهوه خانه ای» و جمع آوری نشرات مترقی گذشته و نوشتن مقالات بااستفاده از آنهابا تغیر جملات وکلمات آنهارا ، داریم. وانگهی درچنین مواردی چه کسی مقیاس وترازو را در دست دارد تا به مکفی بودن توضیحات فتوی بدهد.بناً «کم ما وکرم شما» همین توضیحات ما را کافی عنایت فرمائید.

درمورد همین ادعاهائی که دارید (ودربالا از آن نقل قول کردم)ایکاش میدانستم شما در کدام سازمان سیاسی عضویت دارید ویا از کدام اندیشه پیروی میکنید تاجواب تان را بسیار مشخص تر مینوشتم. بهر صورت من فرض رابر این میگذارم که شما پیرو اندیشه های دیروزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) هستید. درین صورت وتنها درین صورت افسوس میخورم به حال همه ما که شما هم زمانی در آن حزب بزرگ ونامدار (شاید هم در رده های میانه آن)عضویت داشته اید وبه مرکزی ترین معضل اندیشه ای نه تنها ما ترقی خواهان افغان بلکه همه عدالت پسندان جهان که عبارت از خلای راه ترسیم شده هدف غائی جنبش است ، توجه نداشته اید.دیده میشود این موضوع داغ که برای اولین باربا صراحت وجسارت کم نظیر در گزارش کنفرانس ماانعکاس یافته است، مورد توجه شما واقع نشده است.صاف وساده از کنار آن با راحتی تمام وبدون حد اقل توجه، گذشته اید. یعنی نه با آن موافق بوده اید نه مخالف. کسی که با این مرکزی ترین مساًله برخوردی بی تفاوت داشته باشد چگونه میتوان به توجه ودلسوزی اش درباره سائر مسائل که فرع این موضوع هستند ، باور کرد؟حالا از این هم که بگذریم ادعای بزرگ «عام گوئی ومطالب مبهم» را هم در مورد آن دارید.بی ادبی خواهد بود اگر بگوئیم این موضوع وتماس با آن از قد شما بلند تر بوده است؟هرچه باداباد من همین تصور را دارم!

 


مزید براین سخنرانی تاریخی جسورانه وپر محتوی رفیق سلطانعلی کشتمند در کنفرانس اروپائی نهضت فراگیرمگر یکی از اسناد کنفرانس ما نیست؟تا جائیکه ما میدانیم بسااز سازمانهای برخاسته از خاکستر حزب دموکراتیک خلق افغانستان -مانند سازمان ما- در حسرت این میسوزند که شخصیت هائی چون رفقا سلطانعلی کشتمند ونوراحمد نور اندکی با آنها همراهی کنند وچنین اسنادی را ارائه بدارند.

تاکید نمایم که شما میگوئید:«...عام گوئی ومطالب مبهم وبی جواب  آنقدر زیاد اند که میتوان سوالنامه طولانی از آنها درست کرد ومدتها در پی جواب سرگردان گشت.»یاحق ! «این چه شوری است که در دور قمر می بینم»!دوست گرامی ما آقای زارع لطف می فرمایند واز لست طولانی سوالها مارامی ترسانند ولی درسراپای نوشته خود یکی هم ازسوالهای این لیست پر شاخ وبرگ را عنایت نمی فرمایند.

آقای زارع! این سوالها کجا تشریف دارند وچرا گذاشته اید تا تخمر نمایند؟نکند برای خالی نماندن عریضه این بخش به نوشته تان پیوند زده شده است.همچنان من چه ضرورتی دارم چند تا مثال درباره جواب به سوالهای مطرح شده بیاورم تا رفقایم وکسانیکه نشریات مارا مطالعه می کنند ومیدانند به چه پیمانه ای به سوالها جواب داده ایم، با این کار نا بخردانه ،به ریشم بخندند.

به جای این همه حرف وادعائی که بما حواله کرده اید بهتر بود چند سوال ازاین لیست طویل وترسناک راهم ضمیمه میکردید.من که دونوشته آخر شمارا خواندم چشم درد در پی سوالهای شما بودم ودریغا که به جای آن همه اش نصیحت یافتم و«زمینه سازی»ها(!) «در باره کمی ها وکاستیهای» ما، وبگفته یک دوست محترم،غرب وغراب !.

متاسفم که توضیح روشن من در مورد برنامه کاری ومرامنامه را آقای زارع رو آوردن به تناقضات می نامد ودرباره آن صاف وساده تجاهل می فرماید ومی گوید که جواب قناعت بخش ارائه نکرده ام.ندانستم کجایش قناعت بخش نبود.من مساًله مرکزی را ادعای آقای زارع درباره «دوساختار تشکیلاتی ودو برنامه کاری» نهضت فراگیر در داخل افغانستان ودر اروپاقرار داده بودم. آقای زارع چنین فرموده بودند:«  ما امروز عملاً با دو «نهضت فراگیر» دارای ساختار های تشکیلاتی از هم جدا و برنامه های کاری کاملاً از هم متفاوت روبرو هستیم٠...»درین جا مجبورم تکراراً وباهمان روشنی مرتبه قبلی به آقای زارع بگویم که شما متاًسفانه فرق بین مرامنامه وبرنامه کاری را درست درک نکرده اید ومزید بر آن برپایه همین عدم درک با فضل فروشی ما را در میدان عمل ترقی خواهانه تکفیر هم میکنید.آخر با انصاف !بگوئید که آیا برنامه کاری ومرامنامه یکی است؟ اگر جواب تان مثبت است من دیگر حرفی ندارم.گریبان شما ودست همه کسانی که از الفبای سیاسی گذشته درک حتی مبتدی را دارند! ولی اگر جواب تان منفی است پس اعتراف کنید که شما تفاوت این دو را درست درک نکرده اید ومن حق بجانب هستم که میگویم ما فقط یک مرامنامه داریم که در کابل به تصویب رسیده ودر همه جا مرعی الاجرا است ولی برنامه کاری ما در جهت رهبری فعالیتهای روزمره سازمان اروپائی در کادر مرامنامه واحد نهضت فراگیر مشخص ومطابق به وضع اروپا است ،یعنی عین برنامه کاری ای نیست که رفقای ما درداخل کشور تعقیب می کنند.

در مورد «دو ساختار تشکیلاتی » هم به روشنی یک روز آفتابی برای شما عرض کردم که «نهضت میهنی» رسماً در جلسه شهر Castricum کشور هالند به «نهضت فراگیر » ادغام خود را با نشاط اعلام کرد.بلی با نشاط!.زیرا حق داریم پیوستن جمعی به سازمانی  که در شرایط دشوار داخل کشور به مبارزه جانبازانه ترقی خواهانه در راه اندیشه هائی که به آن ایمان داریم، می پردازد،را، نشاط نبرد خود بدانیم.شما در برابر کلمه نشاط درین مقطع با تمسخربرخورد کرده اید این حق شما است.اما:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم            ای بیخبرز لذت شرب مدام ما

                                                                  «حافظ»

درین دو مورد برای روشن ساختن بیشتر موضوع مثالهای مشخصی هم ارائه کرده ام.خواسته ام توضیح بدهم که ادعای شما در مورد دوبرنامه کاری ودوساختار تشکیلاتی ادعائی بلند بالا ولی میان خالی ومن درآوردی است.

 در ادامه اقای زارع در پنج مورد حرفهائی دارد که به ترتیب درباره آنها نظر خود را ارائه میدهم:

1-درباره سابقه سیاسی افراد:

اولاً من از سابقه سیاسی یک «جمع» وآن هم در زمینه ای مشخص یاد آوری کرده بودم.برای روشن نگهداشتن موضوع من آن بخش نوشته را درینجا نقل می کنم:« در آغاز باید گفت که آقای زارع در انتزاعات فراخ خود جای بسیار بزرگی را به حدس وگمان (که تا این حد مضر به حال استدلال منطقی است) اختصاص داده است. یک سازمان سیاسی را با معیار های من در آوردی مبتنی بر حدس وگمان نمیتوان مورد ارزیابی قرار داد.بخصوص سازمان سیاسی ای را که افراد آن از پختگی بیشتر از چهل سال مبارزه سیاسی برخوردار اند.پس جای اصول در کجای استدلال آقای زارع قرار دارد؟»

ولی آقای زارع می فرماید:«سابقه سیاسی افراد نمیتواند مظهر اصولیت اندیشه ای وتشکیلاتی گردد ودر هیچ سازمان سیاسی دیده نشده که سابقه افراد معیار اصولیت قبول شود....» این حرف شما بکلی درست است ولی طوریکه میگویند «ده در کجا ودرختها در کجا!» یکبار دیگر به جملات من دربالامراجعه کنید که من چه میگویم وشما از کجا حرف می زنید!این تصور درینجا به آدم دست میدهد که کسانی هستند که حرف های کلی و خوبی را بلد هستند وهمیشه در تلاش هستند هر طوری شده آن را در جائی تحمیل کنند، اینکه بجا باشد ویا بی جا برای شان مهم نیست.

ثانیاً، بازهم اگر قرار باشد مجرد طرح کردن وعام گوئی مصداق حقیقت قرارداده شود حرف آقای زارع درست از آب در می  آید ولی اگر بصورت مشخص درباره گذشته خود ما وافرادی که دررهبری قرار داشته اند وآنهارا شکر خدا خوب می شناسیم،موضوع مطرح باشد مسلماًباید نظر مشخص داد.

به نظر ماسابقه رهبرانی راکه از کوره زنده گی ومبارزات اجتماعی با سرفرازی عبور کرده اند، معیار قرار دادن تحجر نه، بلکه مشعل را به دست گرفتن فراراه مبارزه دادخواهانه است.باید به دوست محترم یاد آوری کنم که اندیشه انسانها بصورت کل(باستثنای ناقص العقل ها) تابع ایستائی وانقطاع نیست بلکه از گشایش وگسترش برخوردار است.اجازه میخواهم، علیرغم اینکه این بحث را از خارج وارد موضوعات مطروحه ما ساخته اید،کمی درین مورد مکث نمایم:

درباره سابقه سیاسی همین رهبران مشخص حزب ماحتماً قبول دارید که بگفته خودشما عامل«خرد، تفکر سالم وتعقل»(سه کلمه ای که تقریباً عین مطلب را افاده می کنند) در گذشته اصولیت ایشان را رنگ ورخ بخشیده بود. این اصولیت وجود داشته وشما هم با آن اعتقاد داشته اید وحتما" در جریان عمل به آن صحه گذاشته اید.من فکر  می کنم این را قبول دارید و الي حتما از جائی یا درین اواخر ویا در گذشته ها خلاف آن از شما شنیده میشد . پس اکر در گذشته چنین بوده تا امتحانات جدید بیا اصولیت آنها را دست نخورده تلقی کنیم وهر گاهی که خطای بزرگی از آنها سر زد اصولیت شان را ابطال خواهیم کرد.از آنجائیکه روند تفکر انسانی گسست ندارد، چرا ما از لحاظ اندیشه ای این رهبران را در تداوم اندیشوی و سابقه شان(که خود شان هم با صراحت از آن دفاع می کنند) را در این روند تداومی معیار قرار ندهیم واصولیت شان را در نظر نگیریم؟

شما در جائی  مینویسید که:« اگر چنین میبود و همه اصولی میبودند شماری از سابقه داران ما به انحراف تا مرز خیانت در دورۀ  حاکمیت نمی لغزیدند و امروز نیز در پانزده بیست گروه و سازمان که بیشتر شان مرموز و مجهول الهویت اند پراگنده نمی شدند...» در مورد این بخش نوشته شما من یاد آوری میکنم که نه تنها اوج مبهم گوئی بلکه سایه های شوم یک برخورد مرموز را نیز میتوان از ورای این گفته های شما یافت.

آقای زارع! بخود اجازه میدهم به شما توصیه کنم که هر گاه در چنین مواردی میخواستید صحبت کنید،یا مشخص با ذکر دلیل قاطع وبا صراحت وبا ذکر نام بگوئید ویا اینکه «چره ای فیر نکنید» وخموشی اختیار کنید . ورنه ازمن بگذرید، دیگر حزبی های وفادار دیروزی در مورد شما شک خواهند کرد که :این سازمانهای استخباراتی غرب چه قدر محیل اند که از هیچ شیوه ای برای بدنام ساختن حزبی های سابق دریغ نمی ورزند(حتی با استفاده از استدلال حزبی های دیروز با نام بی مسمای مستعار)!

آنجائی که من درباره غنی ترین گنجینه فکری و رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان تذکر داده ام؛ معتقد بوده ام که شما «خلقی» نیستید،تا جائیکه دیده میشود از طرفداران رفیق شهید ما دوکتور نجیب الله هم نیستید. این دو کتگوری را که جدا کنیم تقریباً همه حزبی های دیگر نمایندگان خود را در درون نهضت ما در بالا ترین سطح می یابند ، همان نمایندگانی را که گل سر سبد جامعه سیاسی افغانستان میدانستند.من شما را هم درین میان گذاشته بودم وکسی را که درین میانه بیندیشیم مسلماً نتیجه همان است که در مورد شما گفته بودم.بهر حال می بینم که اشتباه کرده ام و امید وارم مرا معذور دارید. شما تجمع نخبه ترین رهبران وکادر های سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در درون نهضت ما قبول ندارید، این خیلی طبیعی است وما هم کوچکترین اصراری درین مورد نداریم ولی اعتراض خود را در انجائی ابراز میداریم که می گوئید:«... بر ناتوانی اعضای رهبری شورای اروپائی نهضت فراگیر و چند دستگی آنها بر اساس اطلاعات منتشره در سایت ها منجمله اعلامیه های شورا های اروپائی حزب متحد ملی و نهضت فراگیر به ارتباط وحدت و نوشته های چندتن از کادر های این سازمان ها در بارۀ بی نظمی های تشکیلاتی و وحدت خواهی تاکید ورزیده ام نه بر اساس حدس و گمان، پس چگونه این ها را غنی ترین گنجینۀ فکری و رهبری بنامم؟»

با تاسف باید تصریح کنم که شما هنوز که هنوز است در مخیله تان امور سازمانی را در سطح پنهانکاری های معمول دوران های دشوار مبارزات اجتماعی میدانید واین طرز فکر را بر روی شرایط اروپا کاپی میکنید.نه! برادر این درست نیست.ما با صراحت در گزارش هیاًت اجرائیه موقت اروپائی به کنفرانس اروپائی نهضت فراگیرمطرح ساختیم ، که در شرایط کنونی ، بخصوص در سطح فعالیتهای سیاسی دراروپا وجود گرایشات نه تنها طبیعی بلکه مفید به حال یک سازمان باز دموکراتیک است. وجود گرایشات در برنامه ما نیز درج شده است. لطفاً این موضوع را با همین وضاحت در نظر بگیرید. حالا برای ما بگوئید کدام اند اختلافاتی که نظر شمارا بخود جلب کرده اند؟ویا اینکه اختیار سازمان ما دست شما است وحق نداریم از گرایشات متفاوت فکری نمایندگی کنیم؟

گذشته از آن شمااطلاعات منتشره در« سایتها» و« اعلامیه های شوراهای اروپائی حزب متحد ملی ونهضت فراگیربه ارتباط وحدت » را اساس قرا داده ومارا در کرسی متهمین می نشانید.باید برای شما روشن بسازم که نه این ونه آن قادر به اثبات «ناتوانی اعضای رهبری شورای اروپائی نهضت فراگیر وچند دستگی آنها» بوده نمیتواند. بیائید که درین مورد وقت را تلف نکنیم؛ اگر حرف ما را قبول ندارید، نداشته باشید. اصرار در چنین مواردی باعث ملال خاطر مردمان نکته دان میگردد.

واما جوابی کوتاه درباره متحدین دیروزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان:ما سازمانی هستیم که چندین هزار نفر در اروپا عضو آن هستند.(بنابر ملحوظاتی رقم دقیق درین مورد را برای شما نمی نویسم.)درین میان ازسازمانهای سابق «گروه کار» ،«سازا»، «سفزا» وغیره متحدین دیروزی وافراد بیطرف وبا طرف سابق منجمله اعضای سابق احزابی که در مخالفت مسلحانه با ما قرار داشتند، با ما همراه هستند.همچنان باید گفت که با در نظر داشت وضع کنونی جنبش ، در مراحل مختلف رهبران سابق در جلسات نهضت ودر کار بنیان گذاری آن سهم داشته اند. در این روند ،کسانی راه خود را از ما جدا کرده اند وکسانی هم بما پیوسته اند.مهم این است که نهضت میتواند بمثابه محل تجمع ومنعکس کننده اندیشه های اعضای مربوط با این سازمانها عمل کند.درباره محترم بشیر بغلانی، شخصیت گرانقدر سیاسی واجتماعی کشور ما ، ارزیابی شمادقیق نیست.باید بدانید که هیچ کسی به نمایندگی از هیچ سازمانی در نهضت فراگیرحضور ندارد.من در کجا گفته ام که محترم بغلانی به نمایندگی از« سازا» در جلسات ما شرکت نموده اند؟من از حضور آنان در کنار ودر میان ما نام برده ام.مزیدبر این گذشته سیاسی افراد با عمل گذشته آنها رقم خورده است واستعفا از یک سازمان به معنی خط بطلان کشیدن بر گذشته وهویت سابق سیاسی کسی نیست.مثلاً در ذهن همه محترم بغلانی به حیث یکی از رهبران برجسته « سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان» در مقطعی از تاریخ کشور ما تثبیت است.(در حاشیه باید بگویم که اطلاعات شما در مورد زمان استعفای محترم بغلانی از رهبری سازا ناقص است وقرار دادن آن از لحاظ اهمیت موقعیت وتاثیر وتشابه نقش با حزب دهقانان نشان میدهد که درباره رابطه حزب دموکراتیک خلق افغانستان با متحدین آن در فاصله قرار دارید).حضور محترم بغلانی در کنفرانس اروپائی نهضت برای ما دارای اهمیت بزرگ سیاسی است.تا جائیکه ما با ایشان آشنائی داریم هیچگاهی در جلساتی شرکت نمیکنند که به آن سمپاتی نداشته باشند. 

2-درباره برنامه کاری ومرامنامه : درین مورد در شروع آنجائی که به ادعای شما درباره دو ساختار تشکیلاتی ودوبرنامه کاری جواب گفتم، من حرف های خود راگفتم. تکرار آنهارا زاید میدانم.متاسفم که شما حرفهای من را درین مورد درست درک نکرده اید. حقیقت اینست که در آغازکمی مشوش شدم؛ که مبادا مطلب درست افاده نشده باشد وبه دوستان مراجعه کردم. نتیجه اینکه مطلب به اندازه کافی روشن بوده است.من گفته ام (همراه با مثال) که اگر رفقای ما در داخل کشور با احزاب گوناگون وبا دولتی با مشخصاتی که ذکر کردم، سر وکار دارند ما چنین احزاب وچنین دولتی را در اروپا از کجا گیر بیاریم تا مانند رفقای داخل کشور با آنها برنامه کاری مشابه داشته باشیم؟این یک مثالی بود تا بدانید که برنامه کاری با مرامنامه تفاوت ماهوی دارد. اینکه شما با تلاشی نه چندان موفق میخواهید ماست مالی کنید ، کار خود شما است. شما میگوئید:« در مورد برنامۀ کاری هدف من مرامنامۀ نهضت فراگیر نه بلکه برنامۀ فعالیت روتین شورای اروپائی این سازمان است٠» خوب حرف اول تان نادرست بوده است واین توجیه تان نادرست تر.چون نتوانسته اید توجیه کنید، مغالطه راهم با بی مهارتی انجام داده اید. از من نرنجید که اگر صادقانه عرض کنم که این قسمت نوشته شما بیشتر شبیه به هذیان است تا استدلال .من درینجا زیاد اصرارندارم ولی افراد خردمند وآگاه را دعوت می کنم تا حرفهای شما و من را با دقت مرور کنند. قضاوت را می گذارم برای آنها.

برای شما به عنوان اختتام این بخش یادآوری می کنم که:

ما تا هنوز برنامه کاری مان را منتشر نساخته ایم.آنچه منتشر شده است مرامنامه ما است که در کابل به تصویب مجلس موسسان رسیده است.نمیدانم شما درباره کدام برنامه کاری صحبت دارید تا چه رسد به مقایسه هردو برنامه های کاری.این را می گویند:

الف:بد نیتی

ب:موزه را در آوردن قبل از دیدن آب.

3- در مورد ساختار دوگانه:درین مورد هم در بخش اول ادعاهای تان جواب داده ام.درینجا فقط علاوه می کنم که:رهبری نهضت در افغانستان بما دستور داده است تا از مدل داخل برای ساختن سازمانی که با شرایط اروپا وفق داشته باشد استفاده کنیم. اگر شما گزارش هیاًت اجرائیه مارا با دقت مطالعه کنید برای این معضل تان هم جواب را خواهید یافت.اجازه بدهید که از برابر حرفهای تان در مورد خطر جانی برای اعضای رهبری در صورت تدویر کنگره درکابل وغیره وغیره که قطار کرده اید، بی تفاوت گذر کنم وقضاوت را بازهم به خواننده با بصیرت بگذارم تا خود به بیند که درقیاس با این  به اصطلاح استدلال «چه شوری است»  که درین بازار گرم ادعا بازی می بینم!

 


خوب علیرغم همه اینها برای تان می گویم که چندین تن از اعضای هیاًت اجرائیه تا کنون سفر کاری به داخل کشور انجام داده اند وهمین اکنون یکی از اعضای هیاًت رئیسه اروپائی نهضت ازبیشتراز سه ماه بدینسو در کابل بسر می برد.

4-درباره حزب توده ایران:باور کنید وقتی استدلال شمارا درین مورد خواندم، بخود گفتم نکند این بخش از مقاله دیگری اشتباهی درینجا آمده است. بازهم«ده درکجا ودرختها در کجا!».من درین مورد توضیح داده ام که در سازمان ما بحث در این مورد وجود داشت که جای رهبری اروپائی در کادر مجموعی سازمان ما در کجا قرار دارد، توضیحاً یاد آوری نمودم که علیرغم تراکم کادر ها ورهبران سابق در اروپا از رهبری داخل کشور اطاعت عام وتام داریم وتذکر دادم که:« در تاریخ جنبش ترقی خواهانه عکس این وضع بیشتر معمول بوده است که گویا ترین مثال آن رهبری حزب توده ایران در دوران ترور واختناق شاه از خارج از کشور بود وطوریکه دیده شد یگانه راه حل هم برای زنده ماندن حزب همین راه بود.ولی امروز ما در دوران دیگر ودر شرایط دیگری قرار داریم:

ما اگر میخواهیم برای بهروزی ودرخدمت مردم افغانستان مبارزه بکنیم باید پیوندارگانیک با رهبری داخل کشور داشته باشیم ومجموع فعالیتهای خود را تابع وضع موجود ودید رهبری داخل کشوردرباره اوضاع بدانیم.». می بینم که شمایکبار دیگر آدرس را غلط گرفته اید؛من هیچ مقایسه ای را با حزب توده ایران و وضع دیروز ویا امروز ایران انجام نداده ام، فقط از یک مثال بعنوان یک اصل استفاده کرده ام. ببینید «که تفاوت ره زکجا است تا به کجا» !.

5- در مورد «سربازگیری» من چیز هائی گفته ام وشما از چیز های دیگری نام برده اید .اگر به این موضوع هم جواب بدهم خستگی زایدی عاید حال خواننده خواهد شد.من یقین دارم که خواننده ای که علاقه داشته باشد به نوشته های شما ومن مراجعه خواهدکرد وشما هم لطفاً جواب تان را با مرور مجدد «یادداشت شعبه تشکیلات» ما ونوشته قبلی من باز یابید.

 بالاخره به جواب آخرین بند نوشته تان: شما نوشته بودید: «کنفرانس هالند شورای اروپائی نشان داد که این سازمان با وجود حضور حزبی های رسالت مند دیروز در صفوفش قادر نیست در تفاهم و پیوند با رهبری اصلی در کابل یک ارگان رهبری با کفایت و با درایت که بتواند صداقت و سلامت سیاسی از خود تبارز دهد بوجود آورد و یک برنامۀ کاری با کیفیت که شایستۀ یک سازمان سیاسیست تدوین نماید٠ همین اکنون هیئت رهبری در ظاهر انتخاب شدۀ «شورای اروپائی» بوسیلۀ افراد دیگر در پشت پرده هدایت و رهنمای شده خود صلاحیت تصمیم گیری مستقل را ندارد و به گمان اغلب این افراد پشت پرده اند که ادغام «شورای اروپائی» را با «سازمان اصلی در کابل» با هراس ازینکه جایگاه خویش را به صفت رهبران معنوی خواهند باخت مانع میشوند و با این کارشان در حقیقت جمعیتی از انسان های صادق را که بخاطر تحقق آرمان های مشخصی در صفوف «نهضت فراگیر» جمع شده اند آلۀ دست میسازند٠ » (درهمه جا تاکید از ما است). من در مورد این بخش نوشته مافوق مودبانه(!) شمانوشته بودم که:« درینجا برای آقای زارع میگوئیم :بی معنی بودن حرفهای تان ارزانی تان باد!وآنچه در پی این حرفهای بی معنی آمده است بد تراند!بنا"جواب طلب نیستند.» آری! حالا هم معتقد هستم که این جملات شما با ظاهر آراسته آن دنیائی از تعفن را در پی دارد وجواب طلب نیست. فقط یاد آوری می کنم که اگر در مباحثه رودر رو قرار میداشتیم از شما در موارد ذیل می پرسیدم:

اول:چه کسانی ، کی ها را آله دست می سازند؟آنچه شما گفته اید بسیار عام است بیشتر به یک دروغ شاخدار شباهت دارد تا واقعیت. اگراین ادعای شما واقعیت میداشت خدا می داند که با چه «کش وفش» وطمطراقی آن را مشخص مطرح میساختید. این حرفهای شما توهین بسیار غیر مودبانه ای است که مطرح شدن آن را بیشتر از جانب «اجانب» انتظار می توان برد.

دوم:از ادعای«هیاًت رهبری در ظاهر انتخاب شده» علیرغم آنهمه جنجال بر سر انتخابات ارگانهای رهبری نهضت فراگیر در اروپا(بگفته دیگران) ، بی معنی تر میتوان یافت؟

سوم:«افراد دیگر در پشت پرده» کی ها هستند؟چرا آنها در پشت پرده قراردارند؟چه دلیلی برای این کار شان وجود دارد؟در کجای این فورمول «کج ومعوج» میتوان معنی یافت؟

چهارم:« هراس از اینکه جایگاه خویش را به صفت رهبران معنوی خواهند باخت» یعنی چه واصلا چرا ؟

پنجم:ادعای اینکه « یک ارگان رهبری با کفایت و با درایت که بتواند صداقت و سلامت سیاسی از خود تبارز دهد بوجود آورد و یک برنامۀ کاری با کیفیت که شایستۀ یک سازمان سیاسیست تدوین نماید.»، با در نظر داشت واقعیت ها ،مگر اوج پوچی گری وبی معنی گوئی نیست؟

بلی دوست محترم آقای «محبوب الله زارع»! کسانی را که فرصت کافی دارند وعلاقمند روشن ساختن این موضوعات هستند ، من هم دعوت می کنم تا نوشته های شما ومن را مطالعه کنند وقضاوت را به خود آنها می گذاریم. والسلام

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1:- مراجعه شود به مقاله «درباره خزعبلات یک بنیاد گرای سطحی نگر» - نویسنده: ا.نیکیار(سایت مشعل)

 

http://www.mashal.org/home/main/maqalaat.php?id=00242

 


August 27th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات